غزل شمارهٔ ۵۰: عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست

نوشته سعدی در دیوان اشعار سعدی فصل غزلیات

عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست

کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست


هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست

نتواند ز سر راه ملامت برخاست


که شنیدی که برانگیخت سمند غم عشق

که نه اندر عقبش گرد ندامت برخاست


عشق غالب شد و از گوشه نشینان صلاح

نام مستوری و ناموس کرامت برخاست


در گلستانی کان گلبن خندان بنشست

سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست


گل صدبرگ ندانم به چه رونق بشکفت

یا صنوبر به کدامین قد و قامت برخاست


دی زمانی به تکلف بر سعدی بنشست

فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست


نظر خود را بنویسید

نظرات