رباعیات
نوشته سعدی در دیوان اشعار سعدی
رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱: هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
رباعی شمارهٔ ۲: عشاق به درگهت اسیرند بیا
رباعی شمارهٔ ۳: ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
رباعی شمارهٔ ۴: چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت
رباعی شمارهٔ ۵: دل میرود و دیده نمیشاید دوخت
رباعی شمارهٔ ۶: روزی گفتی: شبی کنم دلشادت
رباعی شمارهٔ ۷: صد بار بگفتم به غلامان درت
رباعی شمارهٔ ۸: آن یار که عهدِ دوستاری بشکست
رباعی شمارهٔ ۹: شبها گذرد که دیده نتوانم بست
رباعی شمارهٔ ۱۰: هشیار سری بُوَد ز سودای تو مست
رباعی شمارهٔ ۱۱: گر زحمت مردمان این کوی از ماست
رباعی شمارهٔ ۱۲: وه وه که قیامتست این قامت راست
رباعی شمارهٔ ۱۳: سرو از قدت اندازهٔ بالا بُردست
رباعی شمارهٔ ۱۴: امشب که حضور یار جان افروزست
رباعی شمارهٔ ۱۵: آن شب که تو در کنار مایی روزست
رباعی شمارهٔ ۱۶: گویند هوای فصل آذار خوشست
رباعی شمارهٔ ۱۷: خیزم بروم چو صبر نامحتملست
رباعی شمارهٔ ۱۸: آن ماه که گفتی ملک رحمانست
رباعی شمارهٔ ۱۹: آن سست وفا که یار دلسخت من است
رباعی شمارهٔ ۲۰: از بس که بیازرد دل دشمن و دوست
رباعی شمارهٔ ۲۱: ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
رباعی شمارهٔ ۲۲: چون حال بدم در نظر دوست نکوست
رباعی شمارهٔ ۲۳: غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست
رباعی شمارهٔ ۲۴: گر دل به کسی دهند باری به تو دوست
رباعی شمارهٔ ۲۵: گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست
رباعی شمارهٔ ۲۶: گویند رها کنش که یاری بدخوست
رباعی شمارهٔ ۲۷: شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست
رباعی شمارهٔ ۲۸: با دوست چنانکه اوست میباید داشت
رباعی شمارهٔ ۲۹: بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت
رباعی شمارهٔ ۳۰: روی تو به فال دارم ای حور نژاد
رباعی شمارهٔ ۳۱: تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد
رباعی شمارهٔ ۳۲: نوروز که سیل در کمر میگردد
رباعی شمارهٔ ۳۳: کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد
رباعی شمارهٔ ۳۴: دستارچهای کان بت دلبر دارد
رباعی شمارهٔ ۳۵: گر باد ز گل حسن شبابش ببرد
رباعی شمارهٔ ۳۶: کس نیست که غم از دل ما داند برد
رباعی شمارهٔ ۳۷: هر وقت که بر من آن پسر میگذرد
رباعی شمارهٔ ۳۸: خالی که مرا عاجز و محتال بکرد
رباعی شمارهٔ ۳۹: چون بخت به تدبیر نکو نتوان کرد
رباعی شمارهٔ ۴۰: شمع ارچه به گریه جانگدازی میکرد
رباعی شمارهٔ ۴۱: ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
رباعی شمارهٔ ۴۲: آن دوست که آرام دل ما باشد
رباعی شمارهٔ ۴۳: آن را که جمال ماه پیکر باشد
رباعی شمارهٔ ۴۴: آن را که نظر به سوی هر کس باشد
رباعی شمارهٔ ۴۵: هر سرو که در بسیط عالم باشد
رباعی شمارهٔ ۴۶: گر دست تو در خون روانم باشد
رباعی شمارهٔ ۴۷: بیچاره کسی که بر تو مفتون باشد
رباعی شمارهٔ ۴۸: آهو بره را که شیر در پی باشد
رباعی شمارهٔ ۴۹: ما را به چه روی از تو صبوری باشد
رباعی شمارهٔ ۵۰: مشنو که مرا از تو صبوری باشد
رباعی شمارهٔ ۵۱: آن خال حسن که دیدمی خالی شد
رباعی شمارهٔ ۵۲: دانی که چرا بر دهنم راز آمد
رباعی شمارهٔ ۵۳: روزی نظرش بر من درویش آمد
رباعی شمارهٔ ۵۴: گفتم شب وصل و روز تعطیل آمد
رباعی شمارهٔ ۵۵: وقت گل و روز شادمانی آمد
رباعی شمارهٔ ۵۶: در چشم من آمد آن سهی سرو بلند
رباعی شمارهٔ ۵۷: در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند
رباعی شمارهٔ ۵۸: گویند مرو در پی آن سرو بلند
رباعی شمارهٔ ۵۹: کس با تو عدو محاربت نتواند
رباعی شمارهٔ ۶۰: آنان که پریروی و شکر گفتارند
رباعی شمارهٔ ۶۱: آن کودک لشکری که لشکر شکند
رباعی شمارهٔ ۶۲: کس عیب نظر باختن ما نکند
رباعی شمارهٔ ۶۳: مجنون اگر احتمال لیلی نکند
رباعی شمارهٔ ۶۴: آن درد ندارم که طبیبان دانند
رباعی شمارهٔ ۶۵: مردان نه بهشت و رنگ و بو میخواهند
رباعی شمارهٔ ۶۶: هر چند که عیبم از قفا میگویند
رباعی شمارهٔ ۶۷: با دوست به گرمابه درم خلوت بود
رباعی شمارهٔ ۶۸: من دوش قضا یار و قدر پشتم بود
رباعی شمارهٔ ۶۹: داد طرب از عمر بده تا برود
رباعی شمارهٔ ۷۰: سودای تو از سرم به در مینرود
رباعی شمارهٔ ۷۱: من گر سگکی زان تو باشم چه شود؟
رباعی شمارهٔ ۷۲: چون صورت خویشتن در آیینه بدید
رباعی شمارهٔ ۷۳: گر تیر جفای دشمنان میآید
رباعی شمارهٔ ۷۴: من چاکر آنم که دلی برباید
رباعی شمارهٔ ۷۵: این ریش تو سخت زود برمیآید
رباعی شمارهٔ ۷۶: امشب نه بیاض روز برمیآید
رباعی شمارهٔ ۷۷: هرچند که هست عالم از خوبان پر
رباعی شمارهٔ ۷۸: بستان رخ تو گلستان آرد بار
رباعی شمارهٔ ۷۹: از هرچه کنی مرهم ریش اولیتر
رباعی شمارهٔ ۸۰: ای دست جفای تو چو زلف تو دراز
رباعی شمارهٔ ۸۱: تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز
رباعی شمارهٔ ۸۲: نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز
رباعی شمارهٔ ۸۳: ای ماه شبافروز شبستانافروز
رباعی شمارهٔ ۸۴: یا روی به کنج خلوت آور شب و روز
رباعی شمارهٔ ۸۵: رویی که نخواستم که بیند همه کس
رباعی شمارهٔ ۸۶: گر بیخبران و عیبگویان از پس
رباعی شمارهٔ ۸۷: منعم که به عیش میرود روز و شبش
رباعی شمارهٔ ۸۸: نونیست کشیده عارض موزونش
رباعی شمارهٔ ۸۹: گویند مرا صوابرایان به هوش
رباعی شمارهٔ ۹۰: همسایه که میل طبع بینی سویش
رباعی شمارهٔ ۹۱: یا همچو همای بر من افکن پر خویش
رباعی شمارهٔ ۹۲: ای بیتو فراخای جهان بر ما تنگ
رباعی شمارهٔ ۹۳: گر دست دهد دولت ایام وصال
رباعی شمارهٔ ۹۴: خود را به مقام شیر میدانستم
رباعی شمارهٔ ۹۵: خورشید رخا من به کمند تو درم
رباعی شمارهٔ ۹۶: هر سروقدی که بگذرد در نظرم
رباعی شمارهٔ ۹۷: شبهای دراز بیشتر بیدارم
رباعی شمارهٔ ۹۸: از جملهٔ بندگان منش بندهترم
رباعی شمارهٔ ۹۹: خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم
رباعی شمارهٔ ۱۰۰: گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم
رباعی شمارهٔ ۱۰۱: آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
رباعی شمارهٔ ۱۰۲: آن رفته که بود دل بدو مشغولم
رباعی شمارهٔ ۱۰۳: مندیش که سست عهد و بدپیمانم
رباعی شمارهٔ ۱۰۴: من بندهٔ بالای تو شمشاد تنم
رباعی شمارهٔ ۱۰۵: هر گه که نظر بر گل رویت فکنم
رباعی شمارهٔ ۱۰۶: آرام دل خویش نجویم چه کنم؟
رباعی شمارهٔ ۱۰۷: گفتم که دگر چشم به دلبر نکنم
رباعی شمارهٔ ۱۰۸: من بی تو سکون نگیرم و خو نکنم
رباعی شمارهٔ ۱۰۹: خیزم قد و بالای چو حورش بینم
رباعی شمارهٔ ۱۱۰: میآیی و لطف و کرمت میبینم
رباعی شمارهٔ ۱۱۱: چون میکشد آن طیرهٔ خورشید و مهم
رباعی شمارهٔ ۱۱۲: من با دگری دست به پیمان ندهم
رباعی شمارهٔ ۱۱۳: ما حاصل عمری به دمی بفروشیم
رباعی شمارهٔ ۱۱۴: بگذشت بر آب چشم همچون جویم
رباعی شمارهٔ ۱۱۵: یاران به سماع نای و نی جامهدران
رباعی شمارهٔ ۱۱۶: یرلیغ ده ای خسرو خوبان جهان
رباعی شمارهٔ ۱۱۷: من خاک درش به دیده خواهم رفتن
رباعی شمارهٔ ۱۱۸: مه را ز فلک به طرف بام آوردن
رباعی شمارهٔ ۱۱۹: در دیده به جای سرمه سوزن دیدن
رباعی شمارهٔ ۱۲۰: ای دوست گرفته بر سر ما دشمن
رباعی شمارهٔ ۱۲۱: ای دست تو آتش زده در خرمن من
رباعی شمارهٔ ۱۲۲: آن لطف که در شمایل اوست ببین
رباعی شمارهٔ ۱۲۳: چون جاه و جلال و حسن و رنگ آمد و بو
رباعی شمارهٔ ۱۲۴: یک روز به اتفاق صحرا من و تو
رباعی شمارهٔ ۱۲۵: ما را نه ترنج از تو مرادست نه به
رباعی شمارهٔ ۱۲۶: نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه
رباعی شمارهٔ ۱۲۷: ای کاش نکردمی نگاه از دیده
رباعی شمارهٔ ۱۲۸: ای بیرخ تو چو لالهزارم دیده
رباعی شمارهٔ ۱۲۹: ای مطرب ازان حریف پیغامی ده
رباعی شمارهٔ ۱۳۰: ای راهروان را گذر از کوی تو نه
رباعی شمارهٔ ۱۳۱: هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟
رباعی شمارهٔ ۱۳۲: گیرم که به فتوای خردمندی و رای
رباعی شمارهٔ ۱۳۳: کی دانستم که بیخطا برگردی؟
رباعی شمارهٔ ۱۳۴: ای کاش که مردم آن صنم دیدندی
رباعی شمارهٔ ۱۳۵: گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری
رباعی شمارهٔ ۱۳۶: هر روز به شیوهای و لطفی دگری
رباعی شمارهٔ ۱۳۷: ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی
رباعی شمارهٔ ۱۳۸: ای پیش تو لعبتان چینی حبشی
رباعی شمارهٔ ۱۳۹: ماها همه شیرینی و لطف و نمکی
رباعی شمارهٔ ۱۴۰: کردیم بسی جام لبالب خالی
رباعی شمارهٔ ۱۴۱: در وهم نیاید که چه شیرین دهنی
رباعی شمارهٔ ۱۴۲: گر کام دل از زمانه تصویر کنی
رباعی شمارهٔ ۱۴۳: ای کودک لشکری که لشکر شکنی
رباعی شمارهٔ ۱۴۴: ای مایهٔ درمان نفسی ننشینی
رباعی شمارهٔ ۱۴۵: گر دشمن من به دوستی بگزینی
رباعی شمارهٔ ۱۴۶: گر دولت و بخت باشد و روزبهی