شمارهٔ ۹: ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد

نوشته سعدی در دیوان اشعار سعدی فصل ملحقات و مفردات

ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد

غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد


در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم

بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد


رنگ قبول مردان، سبز و سفید باشد

نقش خیال رویش، در هر پسر نباشد


چشم وصال بینان، چشمیست بر هدایت

سری که باشد او را، در هر بصر نباشد


در خشک و تر بگشتم، مثلت دگر ندیدم

مثل تو خوبرویی، در خشک و تر نباشد


شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند

همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد


سعدی به هیچ معنی، چشم از تو برنگیرد

تا از نظر چه خیزد، کاندر نظر نباشد


نظر خود را بنویسید

نظرات