باب چهارم در تواضع
نوشته سعدی در بوستان سعدی
باب چهارم در تواضع
بخش ۱ - سر آغاز: ز خاک آفریدت خداوند پاک
بخش ۲ - حکایت در این معنی: یکی قطره باران ز ابری چکید
بخش ۳ - حکایت در معنی نظر مردان در خود به حقارت: جوانی خردمند پاکیزه بوم
بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی: شنیدم که وقتی سحرگاه عید
بخش ۵ - حکایت عیسی (ع) و عابد و ناپارسا: شنیدستم از راویان کلام
بخش ۶ - حکایت دانشمند: فقیهی کهن جامهٔ تنگدست
بخش ۷ - حکایت توبه کردن ملک زادهٔ گنجه: یکی پادشهزاده در گنجه بود
بخش ۸ - حکایت: شکر خندهای انگبین میفروخت
بخش ۹ - حکایت در معنی تواضع نیکمردان: شنیدم که فرزانهای حق پرست
بخش ۱۰ - حکایت در معنی عزت نفس مردان: سگی پای صحرانشینی گزید
بخش ۱۱ - حکایت خواجه نیکوکار و بنده نافرمان: بزرگی هنرمند آفاق بود
بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور: کسی راه معروف کرخی بجست
بخش ۱۳ - حکایت در معنی سفاهت نااهلان: طمع برد شوخی به صاحبدلی
بخش ۱۴ - حکایت: ملک صالح از پادشاهان شام
بخش ۱۵ - حکایت در محرومی خویشتن بینان: یکی در نجوم اندکی دست داشت
بخش ۱۶ - حکایت: به خشم از ملک بندهای سربتافت
بخش ۱۷ - حکایت در معنی تواضع و نیازمندی: ز ویرانهٔ عارفی ژنده پوش
بخش ۱۸ - حکایت حاتم اصم: گروهی برآنند از اهل سخن
بخش ۱۹ - حکایت زاهد تبریزی: عزیزی در اقصای تبریز بود
بخش ۲۰ - حکایت در معنی احتمال از دشمن از بهر دوست: یکی را چو سعدی دلی ساده بود
بخش ۲۱ - حکایتِ لقمانِ حکیم: شنیدم که لقمان سیهفام بود
بخش ۲۲ - حکایتِ جُنید و سیرتِ او در تواضع: شنیدم که در دشتِ صنعا جنید
بخش ۲۳ - حکایتِ زاهد و بربطزن: یکی بربطی در بغل داشت مست
بخش ۲۴ - حکایتِ صبرِ مردان بر جفا: شنیدم که در خاکِ وَخش از مهان
بخش ۲۵ - حکایت امیرالمؤمنین علی (ع) و سیرت پاک او: کسی مشکلی برد پیشِ علی
بخش ۲۶ - حکایت: گدایی شنیدم که در تنگجای
بخش ۲۷ - حکایت: یکی خوبکردارِ خوشخوی بود
بخش ۲۸ - حکایت ذوالنون مصری: چنین یاد دارم که سقّای نیل