باب نهم در توبه و راه صواب

نوشته سعدی در بوستان سعدی

باب نهم در توبه و راه صواب

بخش ۱ - سر آغاز: بیا ای که عمرت به هفتاد رفت بخش ۲ - حکایت پیرمرد و تحسر او بر روزگار جوانی: شبی در جوانی و طیب نعم بخش ۳ - حکایت: کهنسالی آمد به نزد طبیب بخش ۴ - گفتار اندر غنیمت شمردن جوانی پیش از پیری: جوانا ره طاعت امروز گیر بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت: شبی خوابم اندر بیابان فید بخش ۶ - حکایت: قضا زنده‌ای را رگ جان برید بخش ۷ - حکایت در معنی بیداری از خواب غفلت: فرو رفت جم را یکی نازنین بخش ۸ - حکایت: یکی پارسا سیرت حق پرست بخش ۹ - حکایت عداوت در میان دو شخص: میان دو تن دشمنی بود و جنگ بخش ۱۰ - حکایت: شبی خفته بودم به عزم سفر بخش ۱۱ - موعظه و تنبیه: خبر داری ای استخوانی قفس بخش ۱۲ - حکایت در عالم طفولیت: ز عهد پدر یادم آید همی بخش ۱۳ - حکایت: یکی برد با پادشاهی ستیز بخش ۱۴ - حکایت: یکی مال مردم به تلبیس خورد بخش ۱۵ - حکایت: همی یادم آید ز عهد صغر بخش ۱۶ - حکایت مست خرمن سوز: یکی غله مرداد مه توده کرد بخش ۱۷ - حکایت: یکی متفق بود بر منکری بخش ۱۸ - حکایت زلیخا با یوسف (ع): زلیخا چو گشت از می عشق مست بخش ۱۹ - مثل: پلیدی کند گربه بر جای پاک بخش ۲۰ - حکایت سفر حبشه: غریب آمدم در سواد حبش بخش ۲۱ - حکایت: یکی را به چوگان مه دامغان بخش ۲۲ - حکایت: به صنعا درم طفلی اندر گذشت