غزل شمارهٔ ۷: مقصود عاشقان دو عالم لقای توست

نوشته سعدی در مواعظ سعدی فصل غزلیات

مقصود عاشقان دو عالم لقای توست

مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست


هر جا که شهریاری و سلطان و سروریست

محکوم حکم و حلقه به گوش گدای توست


بودم بر آن که عشق تو پنهان کنم ولیک

شهری تمام غلغله و ماجرای توست


هر جا که پادشاهی و صدری و سروریست

موقوف آستان در کبریای توست


قومی هوای نعمت دنیا همی پزند

قومی هوای عقبی و ما را هوای توست


هر جا سریست خستهٔ شمشیر عشق تو

هر جا دلیست بستهٔ مهر و هوای توست


کس را بقای دائم و عهد قدیم نیست

جاوید پادشاهی و دائم بقای توست


گر می‌کشی به لطف وگر می‌کشی به قهر

ما راضییم هرچه بود رای رای توست


امید هر کسی به نیازی و حاجتی است

امید ما به رحمت بی‌منتهای توست


هر کس امیدوار به اعمال خویشتن

سعدی امیدوار به لطف و عطای توست


نظر خود را بنویسید

نظرات