شمارهٔ ۲۱۶: نظر کردم به چشم رای و تدبیر

نوشته سعدی در مواعظ سعدی فصل قطعات

نظر کردم به چشم رای و تدبیر

ندیدم بِه زِ خاموشی، خِصالی


نگویم لَب ببند و دیده بَردوز

ولیکن، هر مقامی را مَقالی


زمانی، درسِ عِلم و بحثِ تَنزیل

که باشد نَفْسِ انسان را کمالی


زمانی، شعر و شطرنج و حکایت

که خاطر را بُوَد دَفعِ مَلالی


خدای است آن‌که ذاتِ بی‌نظیرش

نگردد هرگز از حالی به حالی


نظر خود را بنویسید

نظرات