حکایت شمارهٔ ۳: عبدالقادرِ گیلانی را، رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ، دیدند در حرمِ کعبه روی بر حَصْبا نهاده، همی‌گفت: ای خداوند! ببخشای! وگر هرآینه مستوجب عقوبتم؛ در روزِ ق

نوشته سعدی در گلستان سعدی فصل باب دوم در اخلاق درویشان

عبدالقادرِ گیلانی را، رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ، دیدند در حرمِ کعبه روی بر حَصْبا نهاده، همی‌گفت: ای خداوند! ببخشای! وگر هرآینه مستوجب عقوبتم؛ در روزِ قیامتم نابینا برانگیز تا در رویِ نیکانْ شرمسار نشوم.


روی بر خاکِ عجز، می‌گویم

هر سحرگه که باد می‌آید:


«ای که هرگز فرامشت نکنم

هیچت از بنده یاد می‌آید؟»


نظر خود را بنویسید

نظرات