حکایت شمارهٔ ۵: جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌کرد. گفت: اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدینجا نرسیدی.

نوشته سعدی در گلستان سعدی فصل باب چهارم در فواید خاموشی

جالینوس ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌کرد. گفت: اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدینجا نرسیدی.


دو عاقل را نباشد کین و پیکار

نه دانایی ستیزد با سبکسار


اگر نادان به وحشت سخت گوید

خردمندش به نرمی دل بجوید


دو صاحبدل نگه دارند مویی

همیدون سرکشی و آزرم‌جویی


و گر بر هر دو جانب جاهلانند

اگر زنجیر باشد بگسلانند


یکی را زشت‌خویی، داد دشنام

تحمل کرد و گفت: ای خوب فرجام


بتر زآنم ، که خواهی گفتن آنی

که دانم ،عیب من، چون من، ندانی


نظر خود را بنویسید

نظرات