حکایت شمارهٔ ۱: حسن میمندی را گفتند: سلطان محمود چندین بندهٔ صاحب جمال دارد که هر یکی بدیع جهانی‌اند. چگونه افتاده است که با هیچ یک از ایشان میل و محبتی ندارد چنان که

نوشته سعدی در گلستان سعدی فصل باب پنجم در عشق و جوانی

حسن میمندی را گفتند: سلطان محمود چندین بندهٔ صاحب جمال دارد که هر یکی بدیع جهانی‌اند. چگونه افتاده است که با هیچ یک از ایشان میل و محبتی ندارد چنان که با ایاز که حسنی زیادتی ندارد؟ گفت: هر چه به دل فرو آید در دیده نکو نماید.


هر که سلطان مرید او باشد

گر همه بد کند نکو باشد


و آن که را پادشه بیندازد

کسش از خیلخانه ننوازد


کسی به دیده انکار اگر نگاه کند

نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی


و گر به چشم ارادت نگه کنی در دیو

فرشته‌ایت نماید به چشم کروبی


نظر خود را بنویسید

نظرات