حکایت شمارهٔ ۹: در تصانیف حکما آوردهاند که کژدم را ولادت معهود نیست چنان که دیگر حیوانات را بل احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا گیرند و آن پوستها که
نوشته سعدی در گلستان سعدی فصل باب هفتم در تأثیر تربیت
در تصانیف حکما آوردهاند که کژدم را ولادت معهود نیست چنان که دیگر حیوانات را بل احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا گیرند و آن پوستها که در خانه کژدم بینند اثر آن است. باری این نکته پیش بزرگی همیگفتم، گفت دل من بر صدق این سخن گواهی میدهد و جز چنین نتوان بودن در حالت خردی با مادر و پدر چنین معاملت کردهاند، لاجرم در بزرگی چنین مقبلند و محبوب!
پسری را پدر وصیت کرد
کای جوانبخت یاد گیر این پند
هر که با اهل خود وفا نکند
نشود دوست روی و دولتمند
کژدم را گفتند: چرا به زمستان به در نمیآیی؟ گفت: به تابستانم چه حرمت است که به زمستان نیز بیایم؟!