شماره ۶۰: مبارکی و سعادت نمود روی بشاه

نوشته ازرقی هروی در دیوان ازرقی هروی فصل قصاید

مبارکی و سعادت نمود روی بشاه

از آن مبارک و مسعود تحفهای زاله


چه تحفه ایست ؟ یکی فر خجسته فرزندست

موافقان را شادی فزای و انده کاه


بشهریاری و شاهی تمام نسبت او

زهر دو روی نسب شهریار و زادۀ شاه


نه پادشاه چنو بیند از فراز و نشیب

نه شهریار چنو یابد از سپید و سیاه


ز دیبه سلب باد روز در پوشد

کجا ز غیبه بود تارو پود آن دیباه


کلاه ملک ز شاهان بتیغ بستاند

خزانه شان گه بخشش تهی کند بکلاه


ببزم ورزم ببینی که او چه خواهد کرد

ببدره های زر سرخ و قلبهای سیاه


پسر بود بحقیقت پناه و پشت پدر

چه خوب تر بجهان مر تر از پشت و پناه ؟


هر آنچه خواستی و جستی از خدای بزرگ

بیافتی و بداری ، دگر بجوی و بخواه


چو گل بخند و بیفروز ، زان جهت که هنوز

بباغ بخت تو نشکفت یک گل از پنجاه


نظر خود را بنویسید

نظرات