شماره ۱۰۲: دولت موافقان تو را جاه و مال داد

نوشته امیر معزی در دیوان معزی فصل قصاید

دولت موافقان تو را جاه و مال داد

گردون مخالفان تورا گوشمال داد


اختر شناس طالع مسعود تو بدید

ما را نشان فرخی ماه و سال داد


بازی است دولت تو که او را خدای عرش

بر گونهٔ فریشتگان پر و بال داد


دست فلک به چشم عنایت زمانه را

از چشمه‌های عدل تو آب زلال داد


تیغت ز بدسگال برانگیخت رستخیز

تا نامهٔ گنه به کف بدسگال داد


کاری محال کرد که کین تو جست خصم

بر باد داد خویش و سر اندر محال داد


ای شاه شرق عزّ و جلال تو سرمدی است

کین عز و این جلال تو را ذوالجلال داد


می خواه از آن نگار که او را ز بهر تو

بخت بلند خلعت حسن و جمال داد


زلف دراز و خال سیاهش بدید ماه

آمد ز چرخ و بوسه بر آن زلف و خال داد


نظر خود را بنویسید

نظرات