شماره ۳۵: کرانه گیرم تا خود ز عشق باز کنم

نوشته امیر معزی در دیوان معزی فصل غزلیات

کرانه گیرم تا خود ز عشق باز کنم

در خصومت بر خویشتن فراز کنم


زعشق دوست بدین عشق و دوستی که منم

نه ممکن است‌ که من خود زعشق باز کنم


زیاد روی خداوند آن دو زلف سیاه

چو نام عشق بود من سخن دراز کنم


گرش ببینم و دستم به زلف او نرسد

به چشم با سر زلفش ز دور راز کنم


نیوفتد سخنش در برابر سخنم

که او حدیث زناز و من از نیاز کنم


نظر خود را بنویسید

نظرات