شماره ۳۸: ای پسر ما دل ز تو برداشتیم

نوشته امیر معزی در دیوان معزی فصل غزلیات

ای پسر ما دل ز تو برداشتیم

بار عشق تو به تو بگذاشتیم


تا تو ما را دوست از دل داشتی

ما تو را چون جان و دل پنداشتیم


چون تو برگشتی و دل برداشتی

از تو برگشتیم و دل برداشتیم


ما همین پنداشتیم از تو نخست

هم چنان آمد که ما پنداشتیم


تا کی از بدمهری و بیگانگی

ما تو را بیگانه‌وار انگاشتیم


چند از این قلاشی و ناداشتی

ما نه قلاشیم و نه ناداشتیم


مهر خرسندی کنون بر دل زدیم

تخم صبر اندر دل و جان کاشتیم


بر سرکوی تو خواندیم این غزل

رخت بر بستیم و دل برداشتیم


نظر خود را بنویسید

نظرات