شمارهٔ ۵۸: مرا دلی ست ز تیمار بی دلی در وا

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

مرا دلی ست ز تیمار بی دلی در وا

معلق است به مویی چو ذره ای ز هوا


چو ذره مضطربم در هوای خورشیدی

که زیر سایة زلفش خرد کند مأوا


هلاک می شوم از دست و پای مال فراق

دریغ اگر بتوانست گفتمی سر وا


به لب نمونة آیات انگبین و شراب

به رخ خلاصة اولاد آدم و حوا


از آن نیافت سکندر که بود روزی ما

لبی که درد سکندر جز آن نداشت دوا


خراب کردة چشمانت ای نگارینم

که می کشند و به سر می برند با دو گوا


گرت به خواب بدیدی شبی عظیم و الروم

ز شمع روی تو پروانه وار ناپروا


سپاه شب نکشد از عدم دگر به وجود

به دست حسن تو گر برکشد زمانه لوا


ز حال من نظر لطف خویش باز مگیر

که بی تو از سر و کارم برفت نور و نوا


مریز خون نزاری چو در جوار توام

که نیست در حرم کعبه قتل صید روا


نظر خود را بنویسید

نظرات