شمارهٔ ۶۹: ای در نقاب حسن نهان کرده آفتاب

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

ای در نقاب حسن نهان کرده آفتاب

خطّی بر آفتاب کشیده ز مشک ناب


آتش فکنده در جگر لاله عارضت

وز برگ نسترن بر و رویت ببرده آب


باد صبا ز بوی عرقچین نازکت

چون روضه از روایح فردوس مستطاب


لاله ز غیرت رخ گل گون تو به داغ

سنبل ز رشک گیسوی مفتول توبه تاب


گر بگذرد ز بغلتاق تو نسیم

بر گل ستان ز آتش غیرت شود گل آب


عیبت همین که دیر به ما می رسی و زود

بنیاد عهد می کنی و می کنی خراب


آرام نیست بی تو دل بی قرار ما

دانی به خون خویش چرا می کند شتاب


مشتاق را شکیب نباشد ز روی دوست

سیماب را گریز نباشد ز اضطراب


بی وجه بود خطّ تو بر وجه خون من

بر خون من چه حاجت خطی ست نا صواب


غوغای غمزه ی تو ز مغزم ببرد هوش

سودای نرگس تو ز چشمم ربود خواب


رنگ لب تو دارد برگ نشاط تو

زان فتنه شد نزاری شوریده بر شراب


نظر خود را بنویسید

نظرات