شمارهٔ ۲۵۱: خرابم از آن نرگسِ نیم مست

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

خرابم از آن نرگسِ نیم مست

تمام اختیارم برون شد ز دست


توقّع مکن کز کمان‌دار تیر

اعادت کند چون برون شد زشست


به دیرِ مغان می‌پرستیده‌ام

ز بس می پرستی شدم بت پرست


اگر بت پرستی در اسلام نیست

کسی را ندانم در اسلام هست


که رویِ بتی دید و پوشید چشم

که مکروه دید و مقابل نشست


بیا بگذر ای خواجه از زهدِ خشک

موحّد ز تردامنی باز رست


دری هست بیش از مبادیِ عقل

که بر عشق بازست تا بر که بست


ز تو هیچ نگشاید از خود ببُر

مجرّد ز هم راهِ بد بر شکست


چو افسرده خام است و عاشق بسوخت

ملامت مکن بر نزاریِ مست


نظر خود را بنویسید

نظرات