شمارهٔ ۷۲۶: با دل در احتسابم و با دیده در نزاع

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

با دل در احتسابم و با دیده در نزاع

از بیم روز هجر و نهیب شب وداع


سودای عشق بازی و قلب پس آمده

ننگ محققان ز کساد چنین متاع


از هم جدا دگر نتوان کرد عشق و دل

ملکی ست عشق و دل که بود تا ابد مشاع


تا دیده بر بگشایم و بینم جمال دوست

و رنه فوایدی ز نظر نیست جز صداع


تا هم ز دوستان شنوم نام دوستان

ور نه چرا به کار شود سمع و استماع


مجنون برگرفته ز چشم غزال چشم

در چشمش آدمی ننماید به جز سباع


نتوان گرفت اگر همه در بزم جنتی

نه چشم بر نظاره و نه گوش بر سماع


در رستخیز چند توان بود منتظر

تا کی شود میسرم اسباب اجتماع


بیچاره چون کند که به تکلیف می برند

تقدیر اشتیاقش و زنجیر التیاع


در جان ما محبت یوسف نهان چنانک

دربار ابن یامین و اویی خبر زصاع


ای دوست بر نزاری مسکین مگیر عیب

بر حال او هنوز نیفتاده اطلاع


غره مشو به شوکت و قوت حمول باش

کاندر مصاف عشق فرو شد بسی شجاع


نظر خود را بنویسید

نظرات