شمارهٔ ۷۶۳: عشق آمد و برفت قرار و ثباتِ دل

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

عشق آمد و برفت قرار و ثباتِ دل

مضبوط کرد مملکتِ کایناتِ دل


وه وه که چون به دستِ تسلّط فرو گرفت

هر هفت پیکرِ تن و هر شش جهاتِ دل


از اشک ریزِ دیده چه گویم مجال نیست

گفتن درآن که عاجزم اندر صفاتِ دل


نقصانِ کارِ دل همه از عشقِ قاتل است

هر چند هم ز عشق فزاید حیاتِ دل


بر عقلِ کینه ور چو معوَّل چو بر دمد

دهقانِ عشق مهرِ گیا از نباتِ دل


می سوزد از مجاهده و می گدازدش

تا در ذواتِ عشق شود محوِ ذاتِ دل


خوش باش در وفایِ محبّت نزاریا

کز ممکنات نیست خلاص و نجاتِ دل


نظر خود را بنویسید

نظرات