شمارهٔ ۷۷۸: باد آمد و گشاد نقاب از رخانِ گل

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

باد آمد و گشاد نقاب از رخانِ گل

ابر آمد و نهاد گهر در میانِ گل


آمد گهِ شکفتنِ گل در میانِ باغ

و آمد گهِ نشستنِ ما در میانِ گل


می با گل آشنا شد و مرغان به سویِ او

پیغام ها دهند همی از زبانِ گل


سوگندها خوردند به گلزارها کنون

مستان به جامِ باده و مرغان به جانِ گل


بی چاره عندلیب نخسبد یکی زمان

در بوستان شده ست کنون پاس بانِ گل


دستان ها رسد به نو از بلبلان همی

گویی که کرده اند ز بر داستانِ گل


گشتند مدح خوانِ نزاری به روز و شب

من مدح خوانِ شاهم و او مدح خوانِ گل


نظر خود را بنویسید

نظرات