شمارهٔ ۹۰۷: کار این است که از کارِ جهان آزادیم

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

کار این است که از کارِ جهان آزادیم

به دلی فارغ از اندیشه ی جان آزادیم


فارغیم از هوسِ خواجگی و خیل و حشم

بل‌که از نیک و بدِ کون و مکان آزادیم


دیده ای سرو که در باغ برآید ز چمن

مفرد انیم که چون سروِ روان آزادیم


گه جوان یارِ قدم بودی گه پیرِ دلیل

بعد ازین از مددِ پیر و جوان آزادیم


سرّ هر نه فلک از خلق نهان گو می باش

ما هم از خلق و هم از سرّ نهان آزادیم


در نگیرد سخنِ دوزخ و جنّت با ما

حق گواه است کزین فارغ و زان آزادیم


پیش تر بستگیِ ما ز نزاری بودی

زو هم آزاد ببودیم و همان آزادیم


نظر خود را بنویسید

نظرات