شمارهٔ ۹۴۶: ساقی فدای جان تو بادا هزار جان

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

ساقی فدای جان تو بادا هزار جان

بر نیم جان تشنه ی ما زن بیار جان


مستغرق محیط خیالیم و کس نبرد

زین بحر جز به کشتی می برکنار جان


یار آن بود که چون دم اخلاص زد به صدق

در دوستی دریغ ندارد ز یار جان


خود مستعد بود به وفا هم چو یار دوست

خود معتقد کند چو در افتد نثار جان


جامی به کف گرفته و جانی فدای دوست

جز بهر دوست باز نیاید به کار جان


کو مجلسی که نبودش اغیار در کنار

تا در میان نهیم به شکرانه وار جان


ساغر بیار ساقی و گو زود نوش کن

بر باد و خاک و آب و هوای نهار جان


نظر خود را بنویسید

نظرات