شمارهٔ ۹۶۰: چه بایدم دلِ شوریده درجهان بستن

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

چه بایدم دلِ شوریده درجهان بستن

که راست طاقتِ چندین به صبر بنشستن


اگر ز مطرب و می‌خانه توبه دادندم

هنوز توبه نکردم ز توبه بشکستن


گدایِ کویِ خراباتیان بُدن به‌ از آنک

به عنف سلطنتی کردن و دلی خستن


به مذهبِ من اگر عارفی تفاوت نیست

ردا فکندن و زنّار بر میان بستن


کمالِ اهلِ تصوّف به چیست می‌دانی

به معرفت، نه به برجستن و فرو جستن


نتیجه ای ز کراماتِ اولیا آن است

که هم چو مریمِ دوشیزه‌اند آبستن


نزاریا چه کنی قصه چاره چیست همین

ز خویشتن ببریدن به دوست پیوستن


گرت مقامِ قرار آرزو کند باید

ز استحالتِ دنیا و آخرت رستن


نظر خود را بنویسید

نظرات