شمارهٔ ۱۰۰۵: یا رب آزاد کن مرا از من

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

یا رب آزاد کن مرا از من

برهانم ز دستِ آهرمن


فرحی از شمامۀ رضوان

فرجی از زمانۀ ریمن


تا شوم ایمن از خطا و زَلَل

تا شوم فارغ از زمین و زمن


هرکه پرسد ز واحد القهَار

هم تو او را جواب ده که به من


بیش زین ره مده که برخیزد

این همه ما و من زما و زمن


نظری کن که بشکفد بی‌خار

گلِ امّیدِ ما ز طرفِ چمن


پیره‌زن می‌برد کلاوه و هست

قدرِ یوسف برون ز حدِّ یمن


ما سبک‌بار و او گران‌کاوین

ما روان‌ بی‌پناه و او ذوالمن


دست‌گیرا به فضلِ خویش بپوش

بر سرِ سیِّئاتِ ما دامن


به خودش خوان ز خود نزاری را

بیش از ایینش مدار با دشمن


نظر خود را بنویسید

نظرات