شمارهٔ ۱۰۴۷: ماییم و نیم جان و جهانی و نیم‌جو

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

ماییم و نیم جان و جهانی و نیم‌جو

جان از برایِ می که ستاند زما گرو


ای یار اگر نداری طاقت گریز کن

چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو


میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخم‌ِ عشق

گر هیچت اختیار بود در میان مرو


گر برگِ جای دوست نداری و راه‌ِ دوست

در تنگ‌نایِ عشق سرِ خویش گیر و دو


ما با حواریانِ سماوات در گویم

اینک نهاده‌ایم به دعوی قدم به گو


طوبا به چشمِ وهم مصوّر کند خطیب

بی‌چاره سیاه می‌طلبد از نهالِ نو


گر سیر شد ز مؤعظۀ عاقلان دلت

تذکیرِ عاشقانه بیا و ز من شنو


إلّا به پای‌مردیِ جبریلِ پای‌مرد

بر طاقِ آسمان نتوانند بست خو


در کیشِ عاشقان برافکنده عقل و حکم

در پیشِ آفتاب جهان‌تاب تیغ و ضو


در کشت‌زارِ عالمِ دنیا نزاریا

إلّا به داسِ همّتِ مردان مکن درو


خواهی بهشتِ عدن بگویم ترا عیان

از حلقۀ ولایتِ عدنان برون مشو


نظر خود را بنویسید

نظرات