شمارهٔ ۱۰۶۴: مرا هاتفی داد ناگاه توبه

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

مرا هاتفی داد ناگاه توبه

بگو گفت استغفرالله توبه


بگفتم ز می توبه کردم خدایا

به رغبت، نکردم به اکراه توبه


شب و روز اورادِ من توبه باشد

سحرگاه توبه، شبان گاه توبه


مرا گفت یاری پراکنده خو کن

نگیرند از سر به هر ماه توبه


اگر نشنوده توبه ی من شهنشه

کنم از جوارِ شهنشاه توبه


نی ام پای بندِ حطامِ مزوّر

هم از مال توبه ، هم از جاه توبه


کنم توبه از توبه ی سست کردن

که محکم نباشد ز برناه توبه


سیاهی برفت و سفیدی درآمد

به تقوی کنون می دهد راه توبه


نزاری ز دشمن ببر یعنی از خود

به نیکی توقّع ز بدخواه توبه


نظر خود را بنویسید

نظرات