شمارهٔ ۱۰۹۳: از برت می‌روم به ناچاره

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

از برت می‌روم به ناچاره

طمع از جان بریده یک باره


تا کجا سر برون کند مجنون

که شد از کویِ لیلی آواره


از بلایی چنین که پیش آمد

بوده‌ام ترس‌ناک همواره


تا کند احتمالِ دردِ فراق

کو دلی بردبارِ خون‌خواره


ماه‌رویا بسوزم ار برسی

بر سر راه من به سیاره


از تو دارم طمع که یادآری

از نزاریِ زار بی‌چاره


نظر خود را بنویسید

نظرات