شمارهٔ ۱۱۵۳: چون هیچ بقایی نکند خاکی و بادی

نوشته حکیم نزاری در دیوان اشعار حکیم نزاری فصل غزلیات

چون هیچ بقایی نکند خاکی و بادی

دل بر کن این رهگذر انده و شادی


در حلقه ی رندانِ قلندر شو و بنشین

گر پای خود از زهد ریایی بگشادی


منزل مطلب چون که هم از گام نخستین

پای آبله کردی و به ره باز فتادی


ثابت قدم آنست که سر زیر ِ قدم کرد

افسر ننهی که به قدم سر ننهادی


با دیده ی بی دیده ی خود چون روی آن جا

کان جا همه روزست و تو خفاش نهادی


آن لحظه شدی زنده که چون خضر بمردی

وان لحظه بمردی که چو فرعون بزادی


زین پس مطلب داد ز بیداد نزاری

این داد هم از خود طلب ار طالب ِ دادی


نظر خود را بنویسید

نظرات