اشعار مثنوی روز و شب حکیم نزاری

نوشته حکیم نزاری در مثنوی روز و شب

اشعار مثنوی روز و شب حکیم نزاری

بخش ۱ - در توحید: منّت از ذوالجلال والاکرام بخش ۲ - مناجات با خدا و نعت پیامبر: نظری یا مفتح الابواب بخش ۳ - در مدح شمس الدین علی شاہ نیمروز: بعد توحید و نعت پیغمبر بخش ۴ - در سبب نظم این مثنوی و گفتگوی شاعر با شب: شب نوروز در خرابهٔ خویش بخش ۵ - بردن باد صبا پیام شب را از برای روز و آغاز پیکاره: شب فرستاد پیش روز رسول بخش ۶ - پاسخ روز به شب: با صبا گفت: «دم مزن دیگر بخش ۷ - پیغام دوم شب برای روز: باز شب داد روز را پیغام بخش ۸ - پاسخ روز یا خورشید به شب: روز گفتش: «چه ترّهات است این‌؟ بخش ۹ - پیغام سوم شب برای روز یا خورشید: شب دگرباره رفت با سرکار بخش ۱۰ - پاسخ روز: روز گفت: «این چه زور و بهتان است بخش ۱۱ - پیغام چهارم شب به خورشید: شب دگر بار گشت آشفته بخش ۱۲ - پاسخ روز به شب: روز بار دگر به جوش آمد بخش ۱۳ - پیغام پنجم شب به روز: شب چو بشنید طیره گشت عظیم بخش ۱۴ - پاسخ روز به شب: روز در تاب شد دگرباره بخش ۱۵ - پیغام ششم شب: شب‌ِ یلدا‌سرشت‌ِ زنگی‌رنگ بخش ۱۶ - پاسخ روز یا خورشید: روز شد باز گرم و بر جوشید بخش ۱۷ - پیغام هفتم شب: شب دگر باره در محاکا شد بخش ۱۸ - ملول شدن روز و آخرین پاسخ او به شب: روز را دل ز شب ملال گرفت بخش ۱۹ - تسلیم شدن شب به آفتاب و مدح شاه: شب‌ِ دامن‌دراز کوته‌رای بخش ۲۰ - آشتی کردن روز با شب و مدح شاه: روز چون شب به عذر سر بنهاد بخش ۲۱ - اظهار بندگی کردن شاعر در پیشگاه شاه: پادشاها نزاری عاجز بخش ۲۲ - داستان میراث قطب الدین حیدر: حیدر زاوه قدوه ابدال بخش ۲۳ - پایان سخن: از مقالت ملالت افزاید