شمارهٔ ۷۶ - سپید و سیاه: کبوتری، سحر اندر هوای پروازی

نوشته پروین اعتصامی در دیوان اشعار پروین اعتصامی فصل مثنویات، تمثیلات و مقطعات

کبوتری، سحر اندر هوای پروازی

ببام لانه بیاراست پر، ولی نپرید


رسید بر پرش از دور، ناوکی جانسوز

مبرهن است کازان طعنه بر دلش چه رسید


شکسته شد پر و بالی، نزار گشت تنی

گسست رشتهٔ امیدی و رگی بدرید


گذشت بر در آن لانه، شامگه زاغی

طبیب گشت، چه رنجوری کبوتر دید


برفت خار و خس آورد و سایبانی ساخت

برای راحت بیمار خویش، بس کوشید


هزار گونه ستم دید، تا بروزن و بام

ز برگهای درختان سبز پرده کشید


ز جویبار، بمنقار خویش آب ربود

بباغ، کرد ره و میوه‌ای ز شاخه چید


گهی پدر شد و گه مادر و گهی دربان

طعام داد و نوازش نمود و ناله شنید


ببرد آنهمه بار جفا که تا روزی

ز درد و خستگی و رنج، دردمند رهید


بزاغ گفت: چه نسبت سپید را بسیاه

ترا بیاری بیگانگان، چه کس طلبید


بگفت: نیت ما اتفاق و یکرنگی است

تفاوتی نکند خدمت سیاه و سفید


ترا چو من، بدل خرد، مهر و پیوندیست

مرا بسان تو، در تن رگ و پی است و ورید


صفای صحبت و آئین یکدلی باید

چه بیم، گر که قدیم است عهد، یا که جدید


ز نزد سوختگان، بی‌خبر نباید رفت

زمان کار نباید به کنج خانه خزید


غرض، گشودن قفل سعادتست بجهد

چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کلید


نظر خود را بنویسید

نظرات