شمارهٔ ۱۱۱ - کاروان چمن: گفت با صیدِ قفس، مرغ چمن

نوشته پروین اعتصامی در دیوان اشعار پروین اعتصامی فصل مثنویات، تمثیلات و مقطعات

گفت با صیدِ قفس، مرغ چمن

که: گل و میوه، خوش و تازه رس است


بگشای این قفس و بیرون آی

که نه در باغ و نه در سبزه، کس است


گفت: با شبرو گیتی چکنم

که سَحر دزد و شبانگه عسَسَ است


ای بسا گوشه، که میدان بلاست

ای بسا دام، که در پیش و پس است


در گلستان جهان، یک گل نیست

هر کجا مینگرم، خار و خَس است


همچو من، غافل و سرمست مَپَر

قفس، آخر نه همین یک قفس است


چرخ پست است، بلندش مشمار

اینکه دیدیش چو عَنقا، مگس است


کاروان است گل و لاله بباغ

سبزه‌اش اسب و صبایش جَرَس است


ز گرفتاری من، عبرت گیر

که سرانجامِ هوی و هوس است


حاصلِ هستیِ بیهودهٔ ما

آه سردی است که نامَش نفس است


چشم دید این همه و گوشْ شنید

آنچه دیدیم و شنیدیم بس است


نظر خود را بنویسید

نظرات