شمارهٔ ۱۴۴ - مناظره: شنیده‌اید میان دو قطره خون چه گذشت

نوشته پروین اعتصامی در دیوان اشعار پروین اعتصامی فصل مثنویات، تمثیلات و مقطعات

شنیده‌اید میان دو قطره خون چه گذشت

گه مناظره، یک روز بر سر گذری


یکی بگفت به آن دیگری، تو خون که‌ای

من اوفتاده‌ام اینجا، ز دست تاجوری


بگفت، من بچکیدم ز پای خارکنی

ز رنج خار، که رفتش بپا چو نیشتری


جواب داد ز یک چشمه‌ایم هر دو، چه غم

چکیده‌ایم اگر هر یک از تن دگری


هزار قطرهٔ خون در پیاله یکرنگند

تفاوت رگ و شریان نمیکند اثری


ز ما دو قطرهٔ کوچک چه کار خواهد خاست

بیا شویم یکی قطرهٔ بزرگتری


براه سعی و عمل، با هم اتفاق کنیم

که ایمنند چنین رهروان ز هر خطری


در اوفتیم ز رودی میان دریائی

گذر کنیم ز سرچشمه‌ای بجوی و جری


بخنده گفت، میان من و تو فرق بسی است

توئی ز دست شهی، من ز پای کارگری


برای همرهی و اتحاد با چو منی

خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری


تو از فراغ دل و عشرت آمدی بوجود

من از خمیدن پشتی و زحمت کمری


ترا به مطبخ شه، پخته شد همیشه طعام

مرا به آتش آهی و آب چشم تری


تو از فروغ می ناب، سرخ رنگ شدی

من از نکوهش خاری و سوزش جگری


مرا به ملک حقیقت، هزار کس بخرد

چرا که در دل کان دلی، شدم گهری


قضا و حادثه، نقش من از میان نبرد

کدام قطرهٔ خون را، بود چنین هنری


درین علامت خونین، نهان دو صد دریاست

ز ساحل همه، پیداست کشتی ظفری


ز قید بندگی، این بستگان شوند آزاد

اگر بشوق رهائی، زنند بال و پری


یتیم و پیره‌زن، اینقدر خون دل نخورند

اگر بخانهٔ غارتگری فتد شرری


بحکم نا حق هر سفله، خلق را نکشند

اگر ز قتل پدر، پرسشی کند پسری


درخت جور و ستم، هیچ برگ و بار نداشت

اگر که دست مجازات، میزدش تبری


سپهر پیر، نمیدوخت جامهٔ بیداد

اگر نبود ز صبر و سکوتش آستری


اگر که بدمنشی را کشند بر سر دار

بجای او ننشیند بزور ازو بتری


نظر خود را بنویسید

نظرات