۲۸ - عالِمی می‌گفت تاریخ جهان

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه


عالِمی می‌گفت تاریخ جهان

در حضور عارفی روشن‌روان


شرح کردی ، با کلامی عامه فهم

تا نیفتد عارف اندر دام وَهم (۱)


دفتر تکوین خلقت باز کرد (۲)

قصّه را از ابتدا آغاز کرد


گفت با عارف: که خود این گونه بین

بود روزی ، در همه مُلک زمین...


گر که می‌کردی به هر سویی نظر

خود ندیدی جُز خدا چیزی دگر


زین همه موجودِ بیرون از شمار

کس نبودی جُز وجود کردگار


عارف این بشنید و گفتا: ای حکیم

پس چه فرقی بین امروز و قدیم؟


گر نبودی جُز خدا اندر میان؟

این زمان را هم چو آن روزش بدان!


در حقیقت ، گر درین عالم کسیست

آن یکی هم اوست باقی هیچ نیست



***********


۱ - وَهم: پندار - خیال


۲ - تکوین: پیدایش - دفتر تکوین خلقت: کتاب آفرینش جهان و خلقت موجودات



نظر خود را بنویسید

نظرات