۳۸ - آدمی گر گِرد سازد بار و برگ
نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه
آدمی ، گر گِرد سازد بار و برگ (۱)
از صباح کودکی تا شام مرگ (۲)
باز نالد اینکه خاسر بوده است (۳)
در بطالت جان خود فرسوده است (۴)
در ازل چون خاک آدم بیختند (۵)
حرص را با خاک او آمیختند
ثروت و داراییاش بسته به جان
گر جهان بَلعد نگردد سیر ازآن
مالوَرزی ، روح را فاسد کند
رونق ِ عقل ِ تو را کاسد کند (۶)
رهزن ِعمرست و بر جانت وَبال
آنچه را نامیدهای تحصیل مال
از جوانی هر چه فرصت داشتی
بهر کسب سیم و زر بگذاشتی
گِرد کردی مال بیحد با وَلع
باز هم داری به هر نقدی طمع؟
آرمانت جمع کردن بود و بس
نه خودت خوردی نه بخشیدی به کس
با وجود مال و اموال کثیر
در تمام عمر خود بودی فقیر
آنچه را با حرص و آز انباشتی
جمله را بر وارثان بگذاشتی
گه ببخش از مالِ خود ، سهمی به خویش
چون نمیخواهی کنی رحمی به خویش؟
نیست عمرت را مجال دیگری
پس ازین اندوخته کِی میخوری؟
تا که دندان در دهان داری بخور
زآنچه بر ورّاث بگذاری بخور
بهر ثروت ، رنج بردی روز و شب
جانِ خود انداختی در تاب و تب
لااقل قدری به نام دستمزد
بهر خود ، از جیب ورّاثت بدُزد
****
کِی بگیرد عبرت این نوع بشر؟
آدمی ، آدم نخواهد شد دگر! (۷)
آنکه دارد ، لیک خواهد بیشتر
چشم او را پُر کنید از خاک زر
با نصیحت ، دل به اصلاحش مبند
این جهان پُر باشد از اندرز و پند
بر دل تیره ، چه تابی نور را؟
از چراغ آخر چه سودی کور را
مِس اگر صد بار در آتش رود
خود محال است آنکه باری زر شود (۸)
با تعَلّم ، خَر نگیرد خوی اسب (۹)
مَردُمی ، از فطرت آید نی ز کَسب (۱٠)
مُلک عالم ، آدمی را نیست تنگ
تنگ چشمی باعث آشوب و جنگ
***********
۱ - گرد ساختن - گرد کردن: جمع آوری
۱ - بار و برگ: ساز و نوا - سامان - اسباب - مال
۲ - صباح: بامداد - سپیده دم
۳ - خاسر: زیان دیده
۴ - بیکاری - ولگردی
۵ - بیختن: الک کردن - غربال کردن
۶ - رونق: نیکویی - گرمی بازار. در این مصرع به معنای نیکویی و ارزش آمده است.
۶ - کاسد: کساد و بی قدر و بها. در اینجا به معنای ارج و قدر آمده است.
۷ - در ادب فارسی ، لغات «آدمی - آدمیزاد - بنی آدم» به معنای انسان به کار گرفته میشد و کلمه «آدم» به شکل خاص ، به اولین انسان (حضرت آدم) اطلاق میگردید . امروزه در گفتگوها ، لغت «آدم» را به دو معنای انسان و یا موجودی دارای انسانیت و شعور به کار میبرند. در این مصرع ، لغت « آدم » به معنای دوم مورد نظر است .
۸ - کیمیاگران مدعی بودند که می تواند فلزاتی مانند مس را به طلا تبدیل کنند.
۹ - تعَلّم: آموختن
۱٠ - مردمی: انسانیت - انسان بودن
به نظر من ، انسانیت ، امری فطری است و از راه آموزش به دست نمیآید.
هر آنکو گذشت از ره مردمی
ز دیوان شمر مشمرش آدمی ( فردوسی )