۳۹ - آن فقیر گرسِـنِه ، وقت نماز

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه


آن فقیر بینوا وقت نماز

با خدا کردی چنین راز و نیاز:


گو برای چیست این خیل رسول؟ (۱)

کز نصیحت‌هایشان گشتم ملول


من ز تو کِی خواستم پیغمبری؟

وعدهٔ حوری و حوض کوثری


آدمی ، کِی داشت کمبود نبی؟

کِی تقاضا کرد دین و مذهبی؟


آنچه را در جُستنش بود آدمی

لقمه‌ای نان بود و جانِ بی‌غمی


****


ای خدا ، جای پیمبر ، نان فرست

آنچه کم داریم ، ما را آن فرست


جای ارسالِ کتاب از آسمان

بذل کن باران برای کِشتمان


گوشمان پُر گشته از اندرز و پند

پُر کن آغل‌های ما از گوسفند


گر بخواهی آدمی ، آدم شود (۲)

زحمت پیغمبرانت کم شود


رزق او را اندکی کن چربتر (۳)

تا نباشد لَنگ قوتی مختصر


تا گرسنه باشد این گرگ دو پا!

کِی بتابد بر دلش نور هُدی؟ (۴)


اندرونش تا بود خالی ز نان

معرفت کِی راه می یابد در آن؟ (۵)


تا بود درمانده در کسب معاش

در پی تنزیه و اصلاحش مباش (۶)


با حدیث و قصه ، تعلیمش مده

از عذابِ آخرت ، بیمش مَده


او نمی‌ترسد ز تهدید جحیم (۷)

او نمی‌پوید ، صراط مستقیم (۸)


این قـَدَر آیه بر او نازل مکن

می‌دَهَش روزیّ و خون در دل مکن



***********


۱ - خیل: گروه - دار و دسته


۲ - در زبان و ادبیات فارسی قدیم ، لغت آدمی برای نامیدن نوع انسان به کار می‌رفت و لغت « آدم » به شکل خاص فقط در مورد حضرت آدم استفاده می‌شد. اما امروزه به دو معنای ، انسان و یا موجود دارای انسانیت و شعور به کار گرفته می‌شود . در این مصرع ، لغت « آدم » به همان معنای موجود باشعور مَد نظر بوده است. بنی آدم آدم اعضای یک پیکرند... ( سعدی ) وز خوردن آدمی زمین سیر نشد... ( خیام ) آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست ... ( حافظ )


۳ - چرب کردن: بر مقدار مقرر افزودن


۴ - نور هُدی: نور هدایت


۵ - نظر سعدی ، مغایر با این بیت است:


اندرون از طعام خالی دار


تا در او نور معرفت بینی ( سعدی )


۶ - تنزیه: کسی را از عیب و آلودگی دور کردن


۷ - جحیم: جهنم


۸ - پوییدن: به هر سو رفتن و جستجو کردن



نظر خود را بنویسید

نظرات