۴٠ - آدمی چون سیر شد ، عصیان کند

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه


آدمی ، چون سیر شد ، عُصیان کند

بندگی در محضر شیطان کند


تا شود از حرص ، شلوارش دو تا

از خدا کمتر ندارد ، کبریا (۱)


تا کلاه او زراندودی شود

چشم آن دارد که معبودی شود


چون اجاق مطبخش ، دودی کند (۲)

از تکبُّر ، فعل ِ نمرودی کند (۳)


چون ببیند خویش را رنگین شده

ظن برد « طاووس علّیین شده » (۴)


بانگ آرد: هان مخوانیدم بشر!

من مَلک باشم ولی بی بال و پَر!


می‌رسد بر خلق ، فیض رحمتم

گر نی‌ام خالق ، دلیل خلقتم!


شد وجودم ، علتِ خلق جهان

نعمت و رحمت ، برای مردمان


من به شوکت ، کمتر از خالق نی‌ام

کس نداند ،خود فقط دانم ،کی‌ام!


من که هستم؟ نایب پروردگار!

بلکه هم ، قائم مقام کردگار!


روز و شب گر سجدهٔ شُکرم کنید

شاخه‌ای گـُل بر سر خود می‌زنید


****


ادعاهایش ندارد انتها

چون نخوانده « یفعل الله مایشاء » (۵)


آنکه گوید من دلیل خلقتم

یا همه معلول‌ها را علّتم


یا نداند عرض و طول این جهان

یا نکردی یک نظر بر آسمان


آن مگس پنداشت کان حلوا فروش

دیگِ حلوا بهر او آرد به جوش (۶)


علتِ خلقت ، من و تو نیستیم

منصفی؟ بنگر من و تو چیستیم؟


پاره‌ای از گوشت و یک کاسه خون

هر دو هم در بند امیال درون


یا غباری از بیابان وجود

قطره‌ای جاری درین دریای رود


قرن‌ها پیش از تو ، دنیا زاده شد

جمله اسباب جهان آماده شد


گر تو کم باشی ز ترکیب جهان

پَـرّ کاهی کم ازین خرمن بدان


تو که با یک کفّ آبی غرقه‌ای

در چنین گرداب مغرور چه‌ای؟


از تکبر ، چون نهی پا بر زمین

از فلک ، بسیار بینی قهر و کین


****


گو چه باید کرد با این آدمی؟

کز فساد او تَـبَه شد عالَمی


راه حلش جو ز قرآن کریم

اقرأ: بسم الله رحمن رحیم


خوان « علیهم ربک سوط عذاب » (۷)

تا نگردد بیش ازین ، عالم خراب



***********


۱ - کبریا: غرور - تکبر


۲ - دود از مطبخ یا اجاق کسی بلند شدن ، به معنای توانگر و مالدار بودن اوست. به معنای دیگر ، در آشپزخانه‌اش غذایی پخته می‌شود.


خواجهٔ کم کاسهٔ ما آنکه از بهر طعام


هیچگاه از مطبخ او دود بر بالا نشد (وحشی )


-----


در محلی که برنمی‌آمد


هفته هفته ز مطبخ او دود (محتشم کاشانی )


۳ - نمرود بنا به روایت تورات ، از شخصیت‌های عهد عتیق و از شاهان بابل بود و ادعای خدایی کرد. سومریان در مقابل او به سجده می‌افتادند.


۴ - بخشی از این مصرع از مولاناست در حکایت:


آن شغالی رفت اندر خم رنگ


اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ


پس برآمد ، پوستین رنگین شده


کاین منم طاووس علیین شده!


۵ - یفعل الله مایشاء: هرچه را خداوند بخواهد ، به انجام می‌رساند.


۶ - تعبیر از عطارست: مگس پنداشت کان قصاب دمساز برای او در دکان کند باز


۷ - « فصب علیهم ربک سوط عذاب » سوره فجر آیه ۱۲ (سرانجام پروردگارت ، تازیانه عذاب را بر سر آنان کشید.)



نظر خود را بنویسید

نظرات