۴۲ - تا به کِی تولید انبوه ، ای عزیز
نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه
مخاطب این شعر ، خداوند است.
تا به کِی تولید انبوه ، ای عزیز (۱)
بس نباشد خَلق ِ این موجودِ هیز (۲)
آفریدی مردمانی گرْسنِه
محبس دنیایشان بی روزنه
رزق بعضیشان چنان اندک بُوَد
که به مؤمن بودنشان شک بُوَد (۳)
گر که مشتاقند بر باغ جنان
چونکه آنجا هست نان رایگان
****
یا که کمتر ، آدمی تکثیر کن (۴)
یا که مخلوقات خود را سیر کن
یا به او ده ، آنچه دادی وعدهاش
یا که کوچک ساز حجم معدهاش
کارگاه آفرینش را بگو
جای تولید شبانروزی او
ابتدا فکر معاشش را کنند
وآنگه او را راهی دنیا کنند
****
خلق کردی آدمی حسرت به دل
در چراگاهِ جنان کردیش ول (۵)
تا کمی از آب و گِل آمد برون (۶)
کردیاش از بام جنّت سرنگون
پس نشانیّ جهان دادی به او
وعده هم کردی « کلوا و اُشرَبوا » (۷)
آمد اینجا نان مفت آرد به دست
بار دیگر تا کمر در گِل نشست
سفرهٔ رنگین دنیا دید و گفت
باید اینجا مُفت خورد و تَخت خُفت (۸)
خود گمان کردی که دنیا مطبخیست
همچو جنّت میتوان بیرنج زیست
دست او شد از دهانش شرمگین
چشم خیسش قدردان آستین
****
گو ازین خلقت چه قصدی داشتی
در زمین ، بذر شرارت کاشتی
رحم کن بر باقی جُنبندگان
رفع کن این بلیه از آیندگان (۹)
جای انسانِ ستمکار شریر
بیشتر تولید کن کفتار و شیر
این وحوش از آدمی اهلیترند
این خلایق ، همنوع خود میدرند
حیف از آن گِل ، صرف این موجود شد
کز فسادش عالمی نابود شد
ناف او را با پلیدی بستهاند
کُلّ موجودات از او خستهاند
یک سخن بشنو ازین عبد حقیر
حرفِ حقّ بندهات را میپذیر
چون گُنه در انحصار آدمیست
چون جز او اسباب شرّ و فتنه نیست
تا شود عالم ، مُنزّه از فساد
تا که بازار ریا گردد کساد
خلقتش را مدتی تعطیل کن
یک سفارش هم به عزرائیل کن!
***********
۱ - عزیز: از نام های خداوند
۲ - هیز: بی شرم - بدکار
۳ - شکم گرسنه ایمان ندارد.
رسول خدا(ص): «کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفراً - فقر نزدیک است که به کفر منتهی شود.
امام علی(ع): «انَّ الفَقرَ مَنقَصةٌ لِلدّین ...» (فقر و نداری باعث کاستی در دین...است)
۴ - آدمی: منسوب به حضرت آدم - انسان - بشر
در زبان و ادبیات فارسی قدیم ، لغت « آدمی » برای نامیدن نوع انسان به کار میرفت و لغت « آدم » به شکل خاص فقط در مورد حضرت آدم استفاده میشد. اما امروزه به دو معنای ، انسان و یا موجود دارای انسانیت و شعور به کار گرفته میشود .
بنی آدم اعضای یک پیکرند (سعدی)
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست (حافظ)
دیو سوی آدمی شد بهر شر (مولوی)
این شخص نه آدمی ، فرشتهست (نظامی)
۵ - ول: رها - سرخود - آزاد
۶ - از آب و گل در آمدن: مراحل اولیهٔ شکلپذیری را پشت سر گذاشتن
۷ - کُلُوا و اشرَبُوا و لا تُسرِفُوا - بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید. (سوره اعراف آیه ۳۱)
۸ - تخت خفتن: خوابِ عمیق و لذت بخش
۹ - بلیه: مصیبت - پیشامد بد
۹ - آیندگان: آنان که پس از این بدین جهان آیند. مقابل گذشتگان