۵۴ - نقش ِ شیطان چیست در دنیای ما؟
نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه
نقش ِ شیطان چیست در دنیای ما؟
از چه شد بدنام بر اغوای ما؟
آدم و شیطان ، نه خصم یکدگر
هم رهند و هم قطار و هم سفر
آنچه شیطان در جوال خویش داشت
جمله را در دامن انسان گذاشت
آدمی ، بسیار ازو آموخته است
نکتهها از محضرش اندوخته است
با وجود قابلیتهای خویش
در تبهکاری ازو افتاد پیش
هر چه را در مکتب او خوانده بود
زد به کار و بلکه بر آن هم فزود
****
یک سخن گفتم ولیکن بیاساس
سر به سر اوهام و پندار و قیاس
دیو و شیطان ،جز خیالی بیش نیست
جمله اینها نام رمز آدمیست
هست شیطان ، این سرشت آدمی
کاین چنین در شر فکنده عالمی
عزم داری تا کنی با او ستیز؟
یابی از زندان او راه گریز؟
از چه میگردی که جویی منزلش؟
از تو بیرون نیست ، میجو در دلش
او درون تو اقامت کرده است
وز شرابِ نفْس تو ، گردیده مست
مرگ او کِی هست؟ روز فوت تو
شد مقارن موتِ او با موتِ تو
نفْس امّارهست غالب بر بشر
دعوی لغوی بود ، بر او ظفر
هر که غیر این سخن سَر میکند
خود بهل تا لاف در غربت زند (۱)
نفْس دارد مِیل طغیان و جنون
کِی به اندرز خِرَد ، یابد سکون
خیر و شر ، چون هر دو در ذات مَنند
هر زمان بر من صلایی میزنند (۲)
هر یکی دارد برایم مُژدهای
این به نقدی وآن یکی بر وعدهای
دل ، گهی با او گهی با این یکیست
زین کشاکش مقصد و مقصود چیست
آنکه رَست از دام نفْسش ، کیست او؟
هر که باشد ، جز فرشته نیست او
من ندیدم ، گر تو او را دیدهای
محتمل ، دارای ضعفِ دیدهای!
***********
۱ - بهل: رها کن - بگذر
لاف در غربت زدن: ادعای توخالی کردن
۲ - صلا: صدا زدن کسی برای دادن چیزی به او