۵۶ - شد سوار اسب ، ملا نصردین

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه


شد سوار اسب ، مُلا نصردین

پشت و رو بنشست بر بالای زین


در رکاب آورد اوّل ، پای راست

راست بودن نی به هر کاری سزاست


پشت او بر یال و دُم در روبرو

زین میان می‌گشت پس افسار کو !؟


آن یکی گفتش که ای چابک‌سوار

ای که نشناسی یمین را از یسار (۱)


خود غلط بنشسته‌ای بر روی زین

سر بگردان ، اشتباهت را ببین


گفت مُلا: این خطا از بنده نیست

یکه‌تازی همچو من ، کمتر کسیست


من بسی اسبان سرکش رانده‌ام

کِی به تشخیص سَر و دُم ، مانده‌ام


عمر من بگذشته بر بالای زین!

کس خطا از من ندیده این چنین


یک سخن ، این اسب نادان را بگو

اشتباهاً ایستاده پشت و رو !



***********


۱ - یمین ، یسار: راست و چپ - چپ را از راست نشناختن ( ضرب المثل )



نظر خود را بنویسید

نظرات