۸۶ - هیچ می‌دانی اگر شیطان نبود

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه


هیچ می‌دانی اگر شیطان نبود

این جهان ، بی‌روح می‌ماند و خمود؟ (۱)


گر نبودی رهنمایی‌های او

لطفِ طبع و همّت والای او


هیچکس در عمر خود ، عشرت نکرد

عاشقی با دلبر خود چت نکرد


نه صدای ساز می‌آمد به گوش

نه کسی از ذوق مستی در خروش


نه سَر و سِرّیت بودی با یکی

نه چشیدی طعم بوس دزدکی


دائما سجاده‌ات بودی به دوش

وعظِ واعظ ، برده بودت عقل و هوش


آفرین بر خیرخواهی‌های وی

کز شفقّت داد دستت جام می


گر نکردی آشنایت با شراب

درد و غم را با چه می‌کردی جواب؟


غالبِ اندرزهایش دلپذیر

سرخوشان را او مشارست و مشیر (۲)


در دلالت ، کس چو او خوش‌ذوق نیست (۳)

در مَرامش ، غیر شور و شوق نیست


روز و شب در فکر عیش و نوش ماست

پس بر او لعنت فرستادن خطاست


او طرب‌افروز هر محفل بود

موجد شادیّ جان و دل بود (۴)


خواب غفلت را ز چشم ما پراند

لذت فردوس را بر ما چشاند


گرچه او را لعن و نفرین می‌کنیم

ما به عصیان ، بدتر از اهریمنیم


مقتدای اعظم انسان هموست

پس چرا او را نمی‌داریم دوست؟


جای لعنت بهر او رحمت فرست

از صمیم دل و با رغبت فرست


آدمی ، باید کند تصدیق او (۵)

با دعا خواهد ز حق ، توفیق او


من که شخصاً قدردانَش بوده‌ام

بارها مهمان به خوانش بوده‌ام (۶)


از جوانی ، رهنمودم داده است (۷)

پیش پایم راه‌ها بگشاده است


هر کجا باشد ، خدا حفظش کند

بیخ بدخواهان او را برکَنَد (۸)



***********


۱ - خمود: افسرده و بی نشاط


۲ - مشیر ، مشار: آن که در کارها با او مشورت می‌کنند - مشاور


۳ - دلالت: راهنمایی - هدایت - راهبری


۴ - موجد: پدیدآورنده - آفریننده


۵ - تصدیق: پذیرش - قبولی - استقبال


۶ - خوان: سفرهٔ طعام - خوردنی


۷ - مقتدا: پیشوا - راهبر - راهنما - مرشد


۸ - بیخ: ریشه - از بیخ برکندن: ریشه کن کردن - از ریشه خشکاندن



نظر خود را بنویسید

نظرات