۹۱ - این سخن میگفت ملا با خدا
نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل مثنوی گرگ نامه
این سخن میگفت ملا با خدا
ساعتی بسپار گوشت را به ما
بیممان کم دِه ز سختیّ جحیم (۱)
گو مگر اکنون به ناز و نعمتیم؟
راندی از جنّت به تیغ قهر/مان (۲)
شد دو روز زندگانی زهر/مان
جای گفتن از زَقوم و سیخ داغ (۳)
گه ز قرض و قولهٔ ما کن سراغ
نوبتی با بندگان خود بگو
هاااای! ایها الذین آمنوا (۴)
مانده از دیشب به سفره نانتان؟
از غذا سیرند فرزندانتان؟
خرجتان با دخلتان شد سر به سر
یا کم آوردید یکبار دگر؟
****
آن همه نعمت به جنّت ریخته
از درختش سیم و زر آویخته
لیک ما در محنتآباد جهان
میخوریم حسرت پی یک لقمه نان
اهل جنّت ، زر چه میدانند چیست
چون کسی آنجا به زر ، محتاج نیست
کارشان ، تفریح هست و خورد و خفت
نان و آب جملگیشان مفتِ مفت
چون به جنّت نیستی خرج معاش
آن همه بخشش ، بریز است و بپاش
زر به ما بخشا که بس درماندهایم
بهر خرج زندگانی ماندهایم (۵)
گو چه کم گردد از آن جنّت ، اگر
گه ببخشیمان دو مشتی سیم و زر؟
مرحمت کن از همانجا ، ای عزیز
کیسهای زر روی بام ما بریز
خود درین دنیا به ما ده نعمتی
وعده کم کن ، کو ز ما تا جنّتی؟ (۶)
آنچه حقّ ماست از باغ بهشت
هرچه بر ما ، کلکِ رزاقت نوشت... (۷)
جمع کن یکجا برای ما فرست
به نشانیمان درین دنیا فرست
همچو شیطان ، اندکی خلاق باش
بین چسان نقدست و شیرین وعدههاش!
***********
۱ - جحیم: از نامهای دوزخ است.
۲ - قهر/مان: قهر ما را
بهر آسایش زبان کوتاه کن در عوضمان همتی همراه کن (مولوی)
۳ - زقوم: درختی است در جهنم که میوههای بسیار تلخ آن ، خوراک دوزخیان است.
آیا آن (نعمتهاى بهشتى) براى پذیرایى بهتر است یا درخت زقوم؟ همانا ما درخت زقوم را وسیله شکنجه و درد و رنج ستمگران قرار دادهایم. «سوره صافات - آیات ۶۲ تا ۶۴»
روزى که آن [گنجینه]ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ کنند «سوره توبه - آیه ۳۵»
۴ - ایها الذین آمنوا: ای کسانی که ایمان آوردهاید.
۵ - ماندن: ناتوان شدن
۶ - کو: گاهی در محاورات ، فاصله ای بعید را میرساند : کو حالا - کو تا اون روز؟
۷ - کلکِ رزاق: قلم روزیبخش - مجازا به معنای قلمی که سهم رزق انسانها را رقم میزند.