۴ - فریب

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل غزلیات

شبی که بار امانت از آسمان افتاد (۱)

خروش و ولوله در جان عاشقان افتاد


به بام بخت ، مرا ، یک دو پله فاصله بود

به گردشی که فلک کرد ، نردبان افتاد!


برون شدم ز عدم تا روم به منزل دوست

ندانم از چه گذارم براین جهان افتاد؟ (۲)


قرار « رحمت » ما می‌نوشت کاتب دهر

ز رشحهٔ قلمش ، نقطه‌ای بر آن افتاد


به روز هجر ، به لنگر نشست کشتی عمر

شب وصال ، نسیمش به بادبان افتاد


فریب صحبت ابلیس را چرا خوردم؟

فرشته بود و به صدقش مرا گمان افتاد!


به عشوه‌ای که جهانت دهد ، نلغزد پای

که آدم از سر لغزش ، از آسمان افتاد


به کوی دوست ،خبر از وجود خویشم نیست

چو قطره‌ای که به دریای بیکران افتاد


همیشه دلبر ما ،حال « سالکان » پرسید

چه شد ،به دور من این رسم از میان افتاد؟



سال ۱۳۷۵


***********


۱ - آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعهٔ فال به نام من دیوانه زدند (حافظ)


در مورد این « امانت » که فرشتگان از قبول آن سر باز زدند و به انسان عرضه شد و او آن را پذیرفت ، نظرات مختلفی ابراز شده است. گروهی این امانت را « عقل » می‌خوانند و عده‌ای معتقدند آنچه را که فرشتگان حاضر به قبول آن نشدند، « عشق » بود.


حافظ در جای دیگری به این نکته اشاره‌ای دارد:


فرشته عشق نداند که چیست ، قصه مخوان بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز


۲ - صدق: راستگویی


۲ - ابلیس از جنس ملائکه بود و در سوره بقره هم خداوند او را جزء ملائکه یاد کرده‌اند. و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس (و به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید ، همه سجده کردند جز ابلیس ) ( سوره بقره ) برخی از مفسران ، ابلیس را از جنس جن دانسته‌اند.



نظر خود را بنویسید

نظرات