۸ - دفتر پندار
نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل غزلیات
یک شب ار پرده ز رخسارهٔ دلدار کشیم
رقم فیصله بر دفتر پندار کشیم
منکران را که ملامتگر عشّاق شدند
بر در محکمهٔ عشق به اقرار کشیم
آب در خوابگه خفتهدلان اندازیم
خاک در دیدهٔ ناباور اغیار کشیم
غلغل چنگ درین گنبد مینا فکنیم (۱)
بادهٔ وصل به خلوتگه اسرار کشیم
میرسد آنکه نقاب از رخ او برگیریم
میرود آنکه دگر حسرت دیدار کشیم
با قضا گر چه همه عمر کشاکش کردیم
بخت ما یار نشد طرهٔ دلدار کشیم
حاصل مزرعهٔ عمر به خرمن نرسید
ما در اندیشه که محصول به خروار کشیم
گل که شد همنفس خار ، ازو چشم بدار
بر چنان گل نسزد دردسر خار کشیم
توبه کن « سالک » ازین زهد ریایی ورنه
قصهٔ فسق تو را بر سر بازار کشیم
سال ۱۳۹۶
***********
* در بیت آغازین غزل ، تعبیر دلدار ، اشاره به خداوند دارد .
۱ - جرعه جام بر این تخت روان افشانم غلغل چنگ درین گنبد مینا فکنم (حافظ)