۱۰ - بهانه
نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل غزلیات
دوباره خلوت من شور عاشقانه گرفت
لهیبِ عشق بُتی در دلم زبانه گرفت
به لطف عشق ، دل از جور روزگار رهید
و دادِ خویش ، سرانجام از زمانه گرفت
بدون عشق ، جهان جای زندگانی نیست
دلم برای تپیدن ، تو را بهانه گرفت
یکی از آن همه عشّاق ، لایق تو نبود
خوشا که تیر نگاهت ، مرا نشانه گرفت
سراغ باغ و چمن ، مرغ دل نمیگیرد
چرا که در قفس از دستِ دوست دانه گرفت
به گُل بگو نظری کن به بلبل از سر مِهر
که او به باغ ، ز شوق تو آشیانه گرفت
به بحر عشق ، چو دانی که غرقهای « سالک »
ضرورتَست ، کزین مهلکه ، کرانه گرفت
پاییز ۱۳۹۶