۱۴ - امید حیات

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل غزلیات

ساقی بریز باده که ما دلشکسته‌ایم

ما دلشکستگان به تو امید بسته‌ایم


جامی به ما بده که درین روزگار سخت

از زحمت دو روزهٔ این عمر خسته‌ایم


ما را ز روز حشر مترسان و مِی بیار*

ما از عطای روز پسین ، دست شسته‌ایم (۱)


وقتست تا به کوی تو خاکی به سر کنیم

چون آب زندگانی ازین خاک جُسته‌ایم


انصاف ده که از سر کویت کجا رویم؟

بر تو رسیده‌ایم ، ز عالم گسسته‌ایم


ما را شب فراق ، امید حیات نیست

شمعیم و در برابر طوفان نشسته‌ایم


« سالک » ، چرا مذمّتِ میخوارگان کنیم؟

ما نیز در خفا ز همین دار و دسته‌ایم (۲)



زمستان ۱۳۹۶


***********


* ما را ز منع عقل مترسان و مِی بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست (حافظ)


۱ - روز پسین: روز حسابرسی اعمال انسان در آخرت و تعیین عطا و جزا


۲ - مذمت: بدگویی - سرزنش



نظر خود را بنویسید

نظرات