۱۹ - آینه
نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل غزلیات
روی بر آینه کن ، عکس رخ یار آنجاست
هر کجا عشق بُوَد ، جلوهٔ دلدار آنجاست
آنکه لرزد دلش از دیدن چشمان تَری
گو به این خفتهدلان ، دیدهٔ بیدار آنجاست
هر کجا بوی دلِ سوختهای میشنوی
بار بگشای که منزلگه دلدار آنجاست
عقل گوید که درین راه ، به جان در خطری
عشق گوید که برو ، وعدهٔ دیدار آنجاست
کس ز عشّاق ، به کوی تو نشد مستِ وصال
این چه میخانه بُوَد کاین همه هشیار آنجاست؟
یا مرا برکش ازین ظلمتِ زندانِ فراق
یا به سَر دَرشکنم هر چه که دیوار آنجاست
« سالک » اینجا ز پی مشتری عشق مگرد
گوهر دل ببر آنجا که خریدار آنجاست
زمستان ۱۳۹۶