۱۳ - قمار
نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل اشعار نو
تاس را بریز.
این بار،
دُور ِ آخر ِ بازیست.
این روزگار دغلباز
حریفِ عرصهٔ من نیست!
خواهم شکست ،
هیمنهاش را.
طالع وَ بخت ،
فسانهٔ پوچیست.
خطی به روی حکم ِ قضا ،
میتوان کشید.
دستی به روی چشم قَدَر
می توان نهاد.
دیگـــر ،
به رأی خودنوشتهٔ تقدیر
تن نخواهم داد.
با سرنوشت ،
مدارا نخواهم کرد.
امروز ،
بُرد با منست.
تاس را بریز...
تابستان ۱۳۹۱