۱۷ - انتظار

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل اشعار نو


صداقتِ من ،


ابزاریست ،


برای فریب دادن تو


و شرافت و پیمان ،


جامه‌ایست ناساز ،


بر قامت ما.



شرف را باید دوباره نوشت.


عشق را باید ،


از نو سرود.


انسان را باید زدود.


انسان ،


تاولی‌ست چرکین ،


بر چهرهٔ زمین.


کابوسی‌ست در نماد یک رویا


و تهمتی‌ست بر آفرینش.



یک روز ،


بی‌وحشت از حضور بی‌ترحّم تزویر ،


دل هایمان را به یکدگر خواهیم سپرد


سفرهٔ عاشقی را


رنگی دیگر خواهیم بخشید


و شادمانه خواهیم گریست.


در انتظار بمان.


آن روز ، دور نیست.



تابستان ۱۳۹۱



نظر خود را بنویسید

نظرات