۱ - برایت ای ابوالفضل زرویی

نوشته بهرام سالکی در دیوان اشعار بهرام سالکی فصل اشعار طنز


این شعر طنز را برای استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد سروده‌ام. استاد زرویی از مفاخر ادب و از بزرگان طنز ایرانزمین است. آثار منظوم و منثور این بزرگمرد ،از بهترین نمونه‌های هنر طنزپردازی تاریخ ادب سرزمینمان است.



برایت ای ابوالفضل زرویی

دلم غش می‌رود بس که نکویی


ز مه رویان درین گلزار ، بن کل! (۱)

تو سهم من شدی ، گل سهم بلبل


رقیب ، حسرت خورد بر روزگارم

که یار نازنینی چون تو دارم


تو خوبی باوفایی خوش ادایی

تو با لفظ محبت آشنایی


قدت چون سرو شیرازی بلند است

لبانت معدن یاقوت و قند است


لطیفی ، خوشگلی ، گیسو کمندی

تو فرهادی ، تو شیرینی ، تو قندی


عزیزی ، نکته سنجی ، خوش بیانی

خلاصه ، آنکه دل خواهد ، همانی


سراپای تو بی‌عیب است و مقبول

و لپ‌های تو خوش طعم است و مأکول


فقط عیبت ، سبیل تاب داده‌ست

که چون دُردی ، درون جام باده‌ست


چو خلقی را به وصلت اشتیاقست

مَه رویت چرا اندر مُحاقست؟ (۲)


مه رویت به پشت ابر تا کِی

مرا و دیگران را صبر تا کِی


ز ابر تیره بزدا ، روی مَه را

و از بالای لعلت ، آن شَبـَه را (۳)


برو فکر سبیل خویشتن کن

محل را پاک ، بهر بوس من کن



***********


۱ - بن کل به جای بالکُل ، از اصطلاحات طنازانهٔ استاد زرویی‌ست.


۲ - مُحاق : پوشیده شده ، سه شب آخر ماه قمری که در آن ماه از چشم ناظر زمینی دیده نمی‌شود.


۳ - لعل و شَـبَه: دو سنگ زینتی یکی به رنگ قرمز و دیگری سیاه براق. لعل سنگی پرارزش است اما شَـبَه جزء سنگ های ارزان قیمت محسوب می شود. در این بیت لب و سبیل استاد زرویی به لعل و شبه تشبیه شده است !


از ابیات زیبای شاهنامهٔ فردوسی است:


شبی چون شبه ، روی شسته به قیر نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر



نظر خود را بنویسید

نظرات